به گزارش خبرگزاری مهر، کتاب «عاشورا انقلابی در جانها و وجدانها» تالیف سیدمحمد اصغری استاد دانشگاه تهران به شمارگان ۱۰۵۰، به قیمت ۱۸ هزار تومان توسط انتشارات اطلاعات، سال ۱۳۹۵ چاپ و منتشر شده است.
این کتاب یک مقاله و ۵ فصل دارد. در فصل اول از سقیفه تا عاشورا(سیر تکوین تشیع)، فصل دوم تشیع و عاشورا، فصل سوم انقلابی در جانها و وجدانها، فصل چهارم حق و عدل در عاشورا و فصل پنجم آزادی و آزادگی در عاشورا پرداخته شده است.
مقدمه/ قیام عاشورا انقلابی جاوید در جانها و وجدانها و اندیشه ها و جهان گری هاست
در این کتاب آمده است: نوشتن از حسین بن علی (ع) و حماسه بزرگ عاشورا کاری بس دشوار است. حادثه چندان شکوهمند و ژرفناک است که دست و دل نویسنده می لرزد. عظمت دریایی پهناور و موج خیز را می بیندو حقارت خویش را، چونان قطره ای که پهنای دریا خجل و سرافکنده اش می دارد. آری نوشتن در این عرصه بس دشوار است. مگر عنایتی باشد و هدایتی و عشقی که لاابالی و بی پرواست.
عاشورا عظیمترین و گسترده ترین نماد حق است و حق راستین ترین کائن. هر کجا حقی پایمال شد جانها افسرده، طبیعت کدر، زمان پلید، و عرصه ها و هامونها تاریک می گردد چرا که حق به مثابه یک واحد سیال در انسان و طبیعت جاری است. اگر حقی در یک عرصه یا قلمروی پایمال شد انسان و طبیعت می پژمرد و تنها یک تن یا یک گروه صدمه نمی بینند بلکه جنایت به اعماق تاریخ و روح زمان سرایت می کند و حق در سرشت همه اشیاء و اعیان مصدوم می گردد. آب حیات می خشکد و سرسبزی و رشد و نشاط و تعالی از تکاپو فرو می ماند و روح های آزاد به بردگی و زبونی کشیده می شوند. (ص۱۳و۱۴)
چه باید کرد و چه راهی را باید برگزید
مولف کتاب می نویسد: آیا حسین(ع) می تواند با عنصری چون یزدید بیعت کند؟ اگر بیعت کند چه وضعی پیش خواهد آمد؟ آیا بزرگی همانند حسین(ع) می تواند راه یمن یا کوه ها و دره های یکی از سرزمین های دور را انتخاب کند و بدون بیعت با دستگاه یزید در همان محل به ارشاد بپردازد؟ آیا بدون بیعت با یزید می تواند چون دیگران در مکه و مدینه زندگی کند و به زاویه سلامت و زیست آرام خود پناه ببرد؟
در کتاب آمده است: حسین (ع) پاسخ پرسش نخست را در همان گام اول که ولید بن عتبه فرماندار مدینه بر بیعت اصرار نمود مشخص کرد و فرمود: مثلی لا یبایع مثله بیعت با عنصری چون یزدید در حقیقت وداع با اسلام بود که فرمود در صورت بیعت با یزید علی الاسلام السلام. روشن است که بیعت یعنی تایید و تصویب نظام سلطنتی یزید آن هم رژیم شاهی و وراثتی و در یک کلام یعنی برگشت به جاهلیتی به مراتب تاریک تر و وحشی تر از جاهلیت قبل از اسلام. (ص۱۲۹)
در کتاب «عاشورا انقلابی در جانها و وجدانها» این گونه آمده است: حسین بن علی (ع) با یاران اندک ام وفادار و آگاه خود راه کوفه را پیش گرفت و هجرت از مکه به کوفه را انتخاب کرد با یاران و همراهانی که در شمار اندک اما در پیشگاه عقل و دین و چشمان حق بین و ژرف نگر از هزاران و چه می گویم از میلیون ها بیش قهرمانانی که زمان در تربیت و پرورش آنها سخت خسیس و ناتوان است. (ص۱۳۰)
حسین (ع) و اندوه به خاطر مردم
مولف می نویسد: اندوه سنگین برای روح های بزرگ جهل طاقت سوزی است که توده مردم را در چنگال خود گرفته و در تمام طول تاریخ نقش بازی کرده است. نقش ناآگاهی و جهل را یک بار در نبرد صفین دیدیم. این بار نیز حسین بن علی (ع) همان جهل خانمان سوز و ویران کننده را می بیند و برجاهلیت جدید اندوه می خورد. او مردمی را در پیشاوری خود می بیند که به سادگی پیمان می بندند و به همان راحتی عهد خود را می شکنند. چه حسرت بار و تلخ است دیدن مردمی که سود و زیان خود و مفهوم عدالت و آزادی را نمی فهمند و جایگاه انسانی خود را درک نمی کنند. واقعا چه اندوه بزرگی است دیدن مردمانی که شخصیت و هویتی ندارند و در جبهه ای قرار می گیرند که خودزنی است یا بر شاخه ای می نشینند که خود دارند آن را قطع می کنند و معنای حقوق انسانی را نمی دانند.
آمده است: خبر مرگ مسلم بن عقیل و هانی بن عروه و قیس بن مسهر صیداوی از صحنه ها و منظره های غریبی بود که اندوه امام (ع) را به اوج رساند و سیرمرد را با آن دل دریا و صلابت و توکل به گریه واداشت. اندوه جهلی که عقل و آگاهی مردم را در چنگال خود گرفته و انسانیت و حقوق انسانی آنها را نابود کرده است. اندوه گرانبازی که کمرشکن است و شیران و ابرمردان تاریخ را هم چنان در چنبره خود می گیرد که انها را با وجود دل دریا و آرام و اطمینانی که دارند به گریه وا می دارد. اندوه حسین(ع) در شهادت قهرمانانی چون قیس بن مسهر صیداوی و مسلم بن عقیل و یا هانی بن عروه تنها به جدایی و شهادت و غربت آنها نیست. چرا که آنها با تمام جان راه خود را انتخاب کرده و به تصمیمی که گرفته بودن ایمان داشتند. (ص۱۳۱)
قیام مختار ثقفی
در کتاب آمده است: یا قیام توابین نه فقط دیوار رعب و بی ارادگی فرو ریخت بلکه حتی پس از شهادت گروه پرشماری از توابین شیعیان از پای ننشسته و راه را ادامه داده و به فرماندهی مختار ثقفی جنبش دیگری را سمان دادند. قیام موفقی که با شعار یا لثارت الحسین(ع) خون خواهی قاتلان شهدای کربلا را در سرلوحه برنامه خود قرار داد و در مدت بسیار کوتاهی جزء معدودی از کشندگان فرزند بزرگوار فاطمه(س) کسی از آنان باقی نماند و هر یک به تناسب جنایتی که در کبلا مرتکب شده بود به سزای عمل خود رسید.
قیام مختار ستمگران را در هر کجا که بودند لرزاند و نام او در تاریخ اسلام و تشیع نامی ماندگار و پر افتخار باقی ماند و به رغم تلاش کسانی که درصدد بودند نام و قیام مختار را به هر طریقی شده مخدوش و مسکوت سازند به گذشت زمان صداقت و خلوص و ارادت او به خاندان امام علی بن ابی طالب (ع) روشن تر گردید. پیچیدگی کار مختار ثقفی از یک سو و مجموعه شرایط حاکم بر دوران امامت علی بن الحسین(ع) که بیشتر بر محور تقیه بود از سوی دیگر سبب می شد که شیوه کار مختار را با دشواری هایی مواجه سازد اما ژرف کاوی در متون تاریخی نشان می دهد که نه تنها مختار شیعه ای فداکار و شجاع و صذیق بود بلکه در قصاص و مجازات قاتلان حسین بن علی (ع) و یاران او از هیچ کوشش و جهادی فروگذار نبود و در نهایت هم سر عبیدالله زیاد را نه برای محمد حنیفه که برای امام سجاد(ع) فرستاد. (ص۱۸۶)
در کتاب اینگونه نقل شده است: نابودی قاتلان امام حسین(ع) در قیام مختار به روشنی نشان می دهد که او نه اهل سازش و سیاست بازی که اهل درد و مصمم بر انتقام ثار امام (ع) و یارانش بود و این احتمال نیز وجود دارد که اگر بر امامت امام سجاد(ع) علنا پافشاری نمی کرده است این قضیه پیچیده شاید بنا به دستور یا اشاراتی که از سوی اهل بیت(ع) بوده است هم سان که توابین نیز با آن همه ارادت و ایثار و از جان گذشتگی هر گز به امامت امام سجاد (ع) تصریح نمی کردند و این مسئله از زیرکی ویژه ای خبر می دهد. افزون بر این نه فقط مختار با ابن زبیر در مکه همراهی نکرد، بلکه مسلم بن عقیل (ع) در ماموریت ویژه خود که از سوی حسین بن علی(ع) داشت در ورود به کوفه مستقیم به منزل مختار رفت و این اعتماد و اطمینان قطعا بدون هماهنگی با امام (ع) نبوده است و در همین مرحله بود که مختار به دستور ابن زیاد مضروب و زندانی شد. (ص۱۸۸)
رسالت امام سجاد(ع)
مولف می نویسد: در چنان عصر مضطرب و فضایی که رعب و هراس و فسادهای اخلاقی و فرهنگی و سیاسی و اقتصادی بیداد می کرد فرزند حسین بن علی (ع) واقعا چگونه باید به وظایف امامت خود قیام و اقدام می کرد و با چه وسیله ای می توانست وجدان خفته و مرعوب را بیدار و مردم را که از حقایق دین و مکتب به شدت دورافتاده بودند آگاه کند. آن هم در عصری که جز در پناه تقیه نمی توانست سخنی بگوید. برخورد با مختار ثقفی فضای خفقان بار حاکم را به روشنی ترسیم می کند.
امام سجاد (ع) در عین غربت و تنهایی و در فضایی آکنده از رعب و تقیه چنان به وظایف امامت خود اقدام و عمل کرد و چنان در حفظ و حراست از پیام های عاشورا و خون های به ناحق ریخته شده، به پا خاست که شیعه در واقع تولدی دوباره یافت. و هویت خویش شده به پا خاست که شیعه در واقع تولدی دوباره یافت و هویت خویش را همچنان حفظ کرده و رفته رفته یاران امام رو به فزونی نهاد و حقایق پوشیده آشکار گردید و زمینه های لازم برای فعالیت اماتم باقر(ع) و امام صادق(ع) آماده و مهیا شد. (ص۱۹۹)
در کتاب آمده است: امام (ع) در میان عصر و نسلی که با اسلام و اهل بیت محمد(ص) فاصله گرفته و می رفت که ارزش های اسلامی و الهی را با بدعت ها و کجروی ها فراموش کند و دعاها و سخنان و خطبه های خود را با درود بر محمد(ص) و اهل بیت(ع) پاک و برگزیده اش شروع می کند و نه فقط هر دعا با صلوات بر محمد و آل محمد(ص) آغاز می شود که این اسلام و درود در هر فرازی از دعا تکرار می شود تا جایی که در برخی از دعاها اسن سلام و صلوات گاه بیش از دهها بار تکرار می شود و این شیوه در حال است که دشمن فراموشی نام و یاد اهل بیت(ع) را شعار و عمل خود کرده است. نه تنها خلفای اموی که حتی عبدالله زبیر هم مدتها صلوات بر پیامبر(ص) و آل او را ممنوع کرد. آنگاه امام مقام خلافت و امامت و ویژگی های امام و پیشوای بر حق جامعه را بر می شمارد و باز دیگر ارزشهای برتر و فراموش شده را فرا یاد جامعه می آورد.(ص۲۰۰)
کتاب «عاشورا انقلابی در جانها و وجدانها»، تالیف سید محمد اصغری استاد دانشگاه تهران، به شمارگان ۱۰۵۰، به قیمت ۱۸هزار تومان توسط انتشارات اطلاعات، سال ۱۳۹۵ چاپ و منتشر شده است.
نظر شما